در جنــگ هر دو دستش را داده بود
وسط ِامتحانات مرخصــی می خواست
گفتم: الان چرا ؟خیلی حیفــه
گفت: از خانواده ام خجالت مــی کشم که دائما به آنها می گویم کتاب را برایــم ورق بزنید ،
برای همین هم با زبانــم ورق می زنم!
ولی الان دیگر زبانم هم زخــم شده است !