منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 71
بازدید دیروز : 130
بازدید هفته : 395
بازدید ماه : 394
بازدید کل : 49383
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 49
:: کل نظرات : 28

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 12

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 71
:: باردید دیروز : 130
:: بازدید هفته : 395
:: بازدید ماه : 394
:: بازدید سال : 886
:: بازدید کلی : 49383
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
سه شنبه 17 تير 1393

یادش به خیر شبهای ماه مبارک رمضان و برنامه هایش در زمان جنگ ، از افطاری دادن بچه ها در بعضی شبها که خودش سوژه مستقلی است و بسیار پر هیجان .

نمی خواهم به آن بپردازم ، فقط اشاره می کنم ، تحرک زیاد بچه ها ، ریختن نوشابه در سالاد ، ذخیره کردن نوشابه در پشت پشتی ها و بالاخره تمام کردن هر چه که در سفره بود.

کسانی که آن جلسه ها را ندیده باشند برایشان تصورش خیلی مشکل است.

خلاصه اینکه جلسه مملو از صفا و صمیمیت و یکرنگی بود. پس از آن رفتن به درس حاج آقا مجتبی تهرانی ، البته همه نمی آمدند ، پای ثابتش فرید عباسی بود و مرتضی جواد زاده تا حدی و ...

یادش به خیر یک ماه رمضان موضوع فرمایشات حاج آقا «حب و انس و عشق» ....


:: برچسب‌ها: ماه مبارک رمضان زمان جنگ , حاج آقا مجتبی تهرانی , حاج آقای حق شناس , منصور نورایی , امین الدوله , حاج آقا میرهادی ,
:: بازدید از این مطلب : 657
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
یک شنبه 15 تير 1393

به مناسبت سالگرد عملیات آزاد سازی مهران در عملیات کربلای 1 ، چند عکس که مربوط به آن است تقدیم می کنم.

از راست:1-مهدی کریمیان2-محسن کریم پور3-خودم 4-محمد حسین استادآقا

از راست: 1- استادآقا 2- شهید احمد نکوئیان 3- سید حسن لاجوردی 4- شهید میثم سعید محمدی 5-خودم 6- کریمیان

قبل از عملیات ، قرارگاه تاکتیکی ، منطقه سنگ شکن که زیر آتش شدید دشمن قرار داشت.

محسن و حسین در حال نوشتن نامه یا وصیت نامه!


:: موضوعات مرتبط: عکس , ,
:: برچسب‌ها: شهید نکوئیان , شهید سعیدمحمدی , کربلای1 ,
:: بازدید از این مطلب : 877
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
جمعه 13 تير 1393

آیت الله حاج شیخ عبدالنبی نوری  اهل روستای سراسب ازتوابع بخش بلده نور بود که تحصیلات اولیه خود را درروستای محل تولد و روستای یالرود بلده زیر نظراستادانی مانند علامه محمد تقی نوری گذرانید و بعدها به آمل و بابل روانه شد.

سپس برای کسب معلومات بیشتر به تهران رفت و با ظرفیت فکری و علمی ویژه ای که داشت در محضر اساتید فلسفه و حکمت زانوی ادب زد. او ضمن آشنایی با مفاهیم فلسفه صدرایی، به تهذیب نفس و سیر و سلوک نیز پرداخت...


:: برچسب‌ها: شیخ عبدالنبی نوری , شیخ فضل الله نوری , مسجد , سرچشمه , فلسفی , کافی , پروین اعتصامی ,
:: بازدید از این مطلب : 1551
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : مجتبی مقیمی
سه شنبه 8 تير 1393

روز دوشنبه رفتم بهشت زهرا یه سر به بچه ها زدم چقدر دلم تنگ شده براشون . نمیدونم این روزها چمه از وقتی سید گفته بنویس حالم عوض شده بی اراده اشکم میاد دلم شکسته دلم زیاد گریه میخواد . دلم برای دوستام این روزها خیلی تنگ شده . سر قبر مجتبی خیلی دل تنگی کرد م. عصرش رفتم پیش مرتضی برادر شهید جواد زاده قبطه میخورم بحالش . هنوز همون روحیه هنوز همون حال . از وقتی شنیدم اقا رفته منزلشون دیدنشون حسرتش رو خوردم . از وقتی سید گفته بنویس مثل اینه که دارم برمیگردم به 28 سال قبل دردام یادم رفته .

دوست دارم لباس خاکی بپوشم پرواز کنم دوست دارم اون لباس سید علی موحدی که توی لوازم زمان جنگ هست توی کمد در بیارم بپوشمش داد بزنم بابا لامصبها چرا من رو رها کردید بحال خودم رفتید . سید ایا اونها دلاور بودند یا ما ؟ اگر ما دلاور بودیم پس اونها اسمشون چیه سید ؟ دلم برای علی تنگ شده با اون دوچرخه 28 که با هم میرفتیم این ور اونور . دلم هوای مرحوم مهدی کاشانی رو کرده که چقدر غریب پرواز کرد و رفت دلم هوای بهروز رو کرده اره نیکپور رو میگم پسر فقیر و بی الایش دلم ساز دهنی های سید کاظم رو میخواد که کجایید ای شهیدان خدایی رو میزد همه زار میزدند توی واحد 120 دلم موتور سه چرخه اسماعیل رو میخواد که با مسعود قافله یا با فرید عباسی میرفتیم بهشت زهرا دلم اب بازی های توی مسجد با هراتی با علی موحدی با مهراب بیک با ...... چقدر دلم تنگه


:: برچسب‌ها: مقیمی , سید ,
:: بازدید از این مطلب : 621
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : مجتبی مقیمی
یک شنبه 7 تير 1393
زندگی نامه
بسیجی شهید مهدی ملکی در سال۱۳۵۰در تهران به دنیا آمد .ایشان تاکلاس سوم را در مدرسه علوی درس خواند و بعداز آن را در مدرسه محمودیه و کلاس اول و دوم را در مدرسه هجرت .

به هنگام  ورود به سوم راهنمایی این شهید عزیز .عاشق جبهه ها شد و چون سن او اقتضاء نمی کرد به جبهه برود به فکر این افتاد که با دستکاری در شناسنامه سن خود را قانونی جلوه داده

وتوانست در تاریخ ۲۲/۷/۶۴ به جبهه نور علیه ظلمت اعزام شود . ایشان در عملیات فاو باپسر عمویش سعید ملکی که در آن عملیات شهید شد باهم بودند که چندی بعد شهید مهدی ملکی نیز از ناحیه کمر مجروح شد .ولی دست از جبهه رفتن برنداشت.

هروقت از ایشان سوال می شد که آیا تصویه حساب کرده ای می گفت تصویه حساب ننگ است

برای شهید مهدی ملکی در تهران ماندن ننگ بود از محیط تهران خوشش نمی آمد وهمیشه دوست داشت در جبهه باشد هروقت که به تهران می آمد به دیدن مجروحین ویا خانواده شهدا می رفت ویا به بهشت زهرا (س) بر سر مزار شهدا می شتافت . شهید مهدی ملکی توانست در سن 13/5 سالگی به جبهه برود ودر 15/5 سالگی در جبهه سردشت در عملیات نصر ۴ به شهادت برسد .

این شهید عزیز در جبهه ها ابتدا مسئولیت پیک دسته بعد پیک گردان ودر اواخر معاون دسته شده بود.


:: موضوعات مرتبط: زندگی شهید , ,
:: برچسب‌ها: ملکی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2298
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : مجتبی مقیمی
یک شنبه 9 تير 1393

 

عملیات کربلای 5

شلمچه

شهید مجتبی جوادزاده و سید در کانالی که در محاصره دشمن بود


:: برچسب‌ها: کربلای 5 , شلمچه ,
:: بازدید از این مطلب : 527
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : مجتبی مقیمی
شنبه 12 تير 1393

سلام . از فرماندهی دستور رسید که فلانی از علیرضا چه خبر

گفتم :بیخبر

گفت :خیلی بی مرامی

گفتم :حق باشماست غافلیم

گفت :دستور پیگیری میدم که هر چه سریع تر پیداش کنی

گفتم :بله سردار سید

اونموقع ها هم سید همینطور قاطع پایگاه رو اداره میکرد و قاطعانه پیگیر کارها بود . پر تلاش و پر انرژی. بچه های خوبی تربیت کرد تو پایگاه که خیلیهاشون پرواز کردن شهیدان  مهدی ملکی احمد وسید علی موحدی وشیر محمد وفرشته و محمود طاهری و مجتبی جواد زاده و نیکپور و مجتبی زهرایی و ......

شب تولد اقا رفتم درب خونه مهین خانوم تا از علی رضا خبری بگیرم زنگزدم صدای کلفتی گفت بفرمایید

انالیز کردم دیدم اشناست برای چند لحظه حرفی نزدم بعد گفتم علی تویی

گفت:شما

گفتم:بنده غافل خدا

گفت :شممممممماااااا؟

گفتم :مجتبی

گوشی رو گذاشت و درب باز شد گفتم علی چرا اینقدر پیر شدی

گفت :روز گار ادم رو پیر میکنه اخوی

نگاه کردم دیدم یه پای چوبی برهنه داره و تن لاغر و صورت سفید و نورانی

ادامه دارد>>>>> 


:: برچسب‌ها: تفرشی ,
:: بازدید از این مطلب : 619
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
دل نوشته ها،شرح حال بچه های پایگاه ، خاطره ها و عکس ها و... نظرات و مطالب خود را در قسمت نظر ها یا به ایمیلmoosavi021@yahoo.com یا به شماره 09125522975 پیامک فرمایید.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)