منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 120
بازدید دیروز : 130
بازدید هفته : 444
بازدید ماه : 443
بازدید کل : 49432
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 49
:: کل نظرات : 28

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 12

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 120
:: باردید دیروز : 130
:: بازدید هفته : 444
:: بازدید ماه : 443
:: بازدید سال : 935
:: بازدید کلی : 49432
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
دو شنبه 11 اسفند 1393


سلام

به اطلاع دوستان عزیز می رساند گروه صراط مستقیم در تلگرام فعال گردید .

کسانی که تمایل دارند ، شماره خود را در قسمت نظرات قرار دهند.


:: بازدید از این مطلب : 934
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
جمعه 2 آبان 1393

سید مسعود قافله باشی:

در پدافندی مهران در یک بعدازظهر، مرحوم مهدی اشرف کاشانی به بچه ها گفت بیایید برویم که می­خواهم سنگرهای عراقی ها را که به ما شلیک میکنند پیدا کنم. (هدفش این بود که با مشخص شدن مکان آن سنگرها، بعداً بتواند آنها را نابود کند. چون منطقه قبلاً دست عراقی ها بود و آنها گرای آنجا را داشتند در هنگام روز بچه ها نمی توانستند به صورت واضح و مستقیم منطقه مقابل را ببیند چون به محض اینکه کسی سرش را از لب سنگر بالا می برد سریعاً عراقی ها با غناثه او را مورد هدف قرار می دادند).

چند نفر هم از جمله شهید احمد موحدی، شهید مجتبی جوادزاده، جانباز عزیز مصطفی آزاده و چند نفر دیگر از بچه های دسته که نامشان یادم نیست همراهش شدند و از طریق کانالی به یکی از سنگرها که اشراف خوبی به منطقه داشت رسیدند. مرحوم مهدی به طرف عراقی ها شلیک کرد که با رگبار متقابل عراقی ها مجبور شدند برگردند. عراقی ها سریعاً شروع به شلیک خمباره 60 و 80 کردند که منجر به مجروح شدن شدید مصطفی آزاده و خود مهدی اشرف کاشانی شد.

یادم هست که تا چند روز موضوع شوخی همه، یکی تئوری جالب مهدی در انجام نفس برنامه و دیگر این بود که، چون خمپاره داخل کانال خورده بود و مهدی هیکل درشتی داشت با جذب ترکشها به غیر از مصطفی مانع از مجروح شدن دیگر دوستان شده بود.

 


:: موضوعات مرتبط: خاطره , ,
:: برچسب‌ها: مهندس مرحوم مهدی اشرف کاشانی , شهید احمد موحدی , شهید مجتبی جوادزاده ,
:: بازدید از این مطلب : 465
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
دو شنبه 7 مهر 1393

سید مسعود قافله باشی:

نمی دونم یکی از این بیت المقدس ها بود یا یکی از این نصرها، شاید بیت المقدس 5، 6 یا نصر 7.

تو گردان مسلم با اصغر لاریجانی و احمد زاهدی (منوچهر) داشتیم می رفتیم منطقه عملیاتی. حول و حوش ساعتهای هشت و نیم، نُه صبح بود که به گردان استراحت دادن. جاده خاکی کوهستانی با پیچ و خم خودش، سمت شمالش رودخونه که به سد دربندیخان عراق متصل بود و سمت جنوبش هم کوه های کم ارتفاع سرسبز با زیبایی بهاری که دایم با انفجار بمب های فسفری و شیمیایی زیباتر می شد از نظر بصری، و زشت و نفرت انگیز می شد با شهادت اون فرشته های معصوم و آسمانی که نمی دونستیم از نیروهای کجان و روی دامنه کوه ها چه کار می کنن.

مسئولین تأکید می کردن کنار جاده استراحت کنیم و روی کوه ها نریم تا گرفتار عوارض شیمیایی نشیم .چون جریان هوا از سطح رودخونه به سمت کوه ها جاده رو پاک نگه داشته بود و گازهای شیمیایی رو به ارتفاعات هدایت می کرد. در اون شرایط منوچهر با قامت لاغرش درست سر تیز زاویه جاده دراز کشیده بود که بی مهابا یه لندکروز با اون لاستیک های محکم بیابونیش از سمت غرب اومد و از روی سینش رد شد، دیدیم که نفسش گرفت و رنگش کبود شد، سریع با قایق بردنش بهداری. من و اصغر گفتیم خوش به حالش عملیات نرفته شهید شد و  اصغرم مثل همیشه صحبت از مرغ خوردن و از این حرفها، تو فکر بودیم که جلوتر و بعد از یه ساعتی دیدیم آقا منوچهر سر حال و قبراق برگشت. خوشبختانه از نظر ما و متأسفانه از نظر خودش هیچ چیزیش نشده بود.

ادامه راه رو رفتیم که رفتیم و حالا موندیم که موندیم تا آخر و عاقبتمون چی بشه.



:: برچسب‌ها: منوچهر زاهدی،اصغر لاریجانی، ,
:: بازدید از این مطلب : 456
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
چهار شنبه 2 مهر 1393

مصطفی آزاده:

ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ ﺗﻮ ﺟﺒﻬﻪ، ﺗﻌﺎﻭﻥ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ .. ؟


ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺳﺎﮎ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﯾﻪ ﭘﻼﮎ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ .

ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺮﻥ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ، ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﭘﻼﮎ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺷﺨﺼﯿﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.

ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺶ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﮎ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯﻩ ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻫﯿﭻ ﭘﻼﮐﯽ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ﺗﺎ ﻭﺳﺎﯾﻠﺶ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﺪﻥ؟

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ .............

*****************************

ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ياد و خاطره شهداي بي ادعاي جنگ بخير

ﭼﺸﻢ پاک ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ‌ﺍﯼ ﺗﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎﯼ ﭘﺎﮐﺶ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﺮ ﺩﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ‌ﺍﺵ

ﻋﮑﺲ ﺑﺎﺑﺎﯾﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻌﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ



خورشيدهای خاک نشين يادشان بخير..

پل های آسمان به زمين يادشان بخير...

دستهای روبه علقمه مانده روی خاک...

پاهای بوسه داده به مين يادشان بخير...

چندين هزار يوسف ازاينجا گذشته اند..

ما مانده ايم و آه همين يادشان بخير...

هفته دفاع مقدس را با یادآن دلاورمردان گرامی میداریم.

شادی روح شهدا، صلوات


:: برچسب‌ها: تعاون , شهید گمنام , هفته دفاع مقدس ,
:: بازدید از این مطلب : 1069
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
یک شنبه 30 شهريور 1393

جبهه مهران

1-شهید عباس شیرمحمد 4-مرتضی جوادزاده 5-خودم

مرتضی جوادزاده

دفتر پایگاه - بعد از شهادت بهروز نیک پور

اصغر لاریجانی و خودم

داخل وانت تویوتا - در حال رفتن به عملیات کربلای 1

شهید میثم سعید محمدی و خودم

منزل شهید بهروز نیک پور

1-مرتضی مهراب بیک 2-حسین ریحانی 3-برادر شهید نیک پور

ردیف دوم 1-محمد رضا جنیدی 2-شهید سید علی موحدی 3-خودم 4-مرتضی جواد زاده 5-فرید عباسی

ردیف سوم 1-مهدی منتظران 2-محمد طاهری 3-اصغر لاریجانی 4-مصطفی آزاده

مصطفی آزاده پس از مجروحیت در بیمارستان و خودم

شبستان مسجد شیخ عبدالنبی نوری

ردیف اول 1-حمید رنگرز 2-هنری 3-محمد حسین استادآقا 4-خودم 5-منوچهر زاهدی 6-شهید سید علی موحدی

ردیف دوم 1 اصغر لاریجانی 2 احمد طاهری 3 مرحوم اسماعیل تفرشی 4 سید مسعود قافله باشی 5 محمد رضاجنیدی

ردیف سوم 1. حمید ملک خرازی 2. مرتضی جوادزاده 3. قاسم تحصیلی 4. حسین ریحانی 5. شهید احمد موحدی 6. محمد طاهری


:: موضوعات مرتبط: عکس , ,
:: برچسب‌ها: هفته دفاع ,
:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
سه شنبه 17 تير 1393

یادش به خیر شبهای ماه مبارک رمضان و برنامه هایش در زمان جنگ ، از افطاری دادن بچه ها در بعضی شبها که خودش سوژه مستقلی است و بسیار پر هیجان .

نمی خواهم به آن بپردازم ، فقط اشاره می کنم ، تحرک زیاد بچه ها ، ریختن نوشابه در سالاد ، ذخیره کردن نوشابه در پشت پشتی ها و بالاخره تمام کردن هر چه که در سفره بود.

کسانی که آن جلسه ها را ندیده باشند برایشان تصورش خیلی مشکل است.

خلاصه اینکه جلسه مملو از صفا و صمیمیت و یکرنگی بود. پس از آن رفتن به درس حاج آقا مجتبی تهرانی ، البته همه نمی آمدند ، پای ثابتش فرید عباسی بود و مرتضی جواد زاده تا حدی و ...

یادش به خیر یک ماه رمضان موضوع فرمایشات حاج آقا «حب و انس و عشق» ....


:: برچسب‌ها: ماه مبارک رمضان زمان جنگ , حاج آقا مجتبی تهرانی , حاج آقای حق شناس , منصور نورایی , امین الدوله , حاج آقا میرهادی ,
:: بازدید از این مطلب : 658
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
یک شنبه 15 تير 1393

به مناسبت سالگرد عملیات آزاد سازی مهران در عملیات کربلای 1 ، چند عکس که مربوط به آن است تقدیم می کنم.

از راست:1-مهدی کریمیان2-محسن کریم پور3-خودم 4-محمد حسین استادآقا

از راست: 1- استادآقا 2- شهید احمد نکوئیان 3- سید حسن لاجوردی 4- شهید میثم سعید محمدی 5-خودم 6- کریمیان

قبل از عملیات ، قرارگاه تاکتیکی ، منطقه سنگ شکن که زیر آتش شدید دشمن قرار داشت.

محسن و حسین در حال نوشتن نامه یا وصیت نامه!


:: موضوعات مرتبط: عکس , ,
:: برچسب‌ها: شهید نکوئیان , شهید سعیدمحمدی , کربلای1 ,
:: بازدید از این مطلب : 877
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
جمعه 13 تير 1393

آیت الله حاج شیخ عبدالنبی نوری  اهل روستای سراسب ازتوابع بخش بلده نور بود که تحصیلات اولیه خود را درروستای محل تولد و روستای یالرود بلده زیر نظراستادانی مانند علامه محمد تقی نوری گذرانید و بعدها به آمل و بابل روانه شد.

سپس برای کسب معلومات بیشتر به تهران رفت و با ظرفیت فکری و علمی ویژه ای که داشت در محضر اساتید فلسفه و حکمت زانوی ادب زد. او ضمن آشنایی با مفاهیم فلسفه صدرایی، به تهذیب نفس و سیر و سلوک نیز پرداخت...


:: برچسب‌ها: شیخ عبدالنبی نوری , شیخ فضل الله نوری , مسجد , سرچشمه , فلسفی , کافی , پروین اعتصامی ,
:: بازدید از این مطلب : 1552
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
چهار شنبه 21 خرداد 1393

در آستانه تولد منجی عالم بشریت ، قطب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه به یاد جشن های ساده و بی ریای مرحوم اسماعیل تفرشی افتادم.

خانه کوچکی در کوچه دردار داشتند که موتور سه چرخ آقا اسماعیل اگر روی پل مقابل منزلشان بود ، متوجه می شدیم که اسماعیل منزل است.

یکی از پاتوق های بچه های پایگاه همین جا بود ، بچه ها کم کم می آمدند و روی موتور می نشستند تا بقیه از راه برسند و تصمیم به کاری گرفته شود.

مقداری از دیوار روبرو را کچ کاری کرده بودند و در مورد امام زمان مطلب نوشته بودند و چراغانی هم اطراف آن و وسط کوچه می نمودند.خدا بیامرزد پدرش را ، آن موقع   زنده بود.خدا به مادرش سلامتی مرحمت نماید ، او که فرزند دیگرش آقا علیرضا(محمد حسن) از جانبازان سرافراز می باشد ،از مریضی پوکی استخوان رنج می برد ، یادم رفت بگویم : مشوق اصلی جشن آنها مادرشان بود ، ولی کارها را آقا اسماعیل انجام می داد. او در بسیاری از کارها پیشقدم بود و کارش چشمگیر بود که دو نمونه آنرا در این قسمت نام می برم و انشا الله بعدا تعریف می نمایم ،

1- جمع آوری اجناس و آماده سازی آنها و ارسال به جبهه

2- پیگیری برگزاری مراسمات شهدای پایگاه

از خداوند مسئلت می نمایم او را با شهدای پایگاه محشور و قرین فرماید، خیلی علاقه داشتم عکس آقا اسماعیل در جشن نیمه شعبان را تقدیم می کردم که پیدا نکردم ، بچه های پایگاه اگر این عکس را دارند ، حتما خبر دهند.

مطلبی را هم از باب مزاح عرض نمایم ، پیر زنی در نزدیکی مسجد زندگی می کرد که ساده دل و خوش صحبت و خوش برخورد بود ، خدا رحمتش کند ، به اعتبار پسرش که حسن بود ، به او می گفتند :«ننه حسن» و به پسرش حسن نمی گفتند ، می گفتند:پسر ننه حسن.

ننه حسن گاهی اوقات می آمد و روی موتور آقا اسماعیل می نشست ، سر به سر آقا اسماعیل می گذاشتیم و به او می گفتیم انشاالله مبارکه ، به پای هم پیر بشید.

آقا اسماعیل در سال دوم راهنمایی مریض شده بود و دیگر نتوانسته بود به مدرسه برود ، بیماری اذیتش می کرد ولی روحیه ای عالی داشت ، حتی یک بار نشنیدیم که گلایه کند ، صبور بود ، خوش اخلاق بود ، با انگیزه بود و خلاصه جوانی پاک و بی آلایش بود و از اینکه نمی توانست به جبهه برود و رفقایش می رفتند ، چقدر غصه می خورد.

برای شادی روحش صلوات و فاتحه ای هدیه  فرماید.


:: برچسب‌ها: نیمه شعبان+جشن+اسماعیل تفرشی ,
:: بازدید از این مطلب : 557
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
دو شنبه 10 مهر 1393

بچه های پایگاه که عکس شهید شیر محمد را مثل نگینی در میان گرفته اند.

نشسته از راست:احمد طاهری،اسماعیل تفرشی(بعد ها مرحوم شد،خدا رحمتش کند)،محمد رضا جنیدی،محمد حسن تفرشی،ایستاده از راست:محمد حسین استادآقا، خودم ، مجتبی جوادزاده(در کربلای 5 به شهادت رسید) ، محمد طاهری ،سید مسعود قافله باشی ، مصطفی آزاده


:: برچسب‌ها: شهید شیرمحمد+مسجد شیخ عبدالنبی ,
:: بازدید از این مطلب : 610
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
دل نوشته ها،شرح حال بچه های پایگاه ، خاطره ها و عکس ها و... نظرات و مطالب خود را در قسمت نظر ها یا به ایمیلmoosavi021@yahoo.com یا به شماره 09125522975 پیامک فرمایید.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)