منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 95
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 289
بازدید ماه : 288
بازدید کل : 49277
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 49
:: کل نظرات : 28

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 12

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 95
:: باردید دیروز : 15
:: بازدید هفته : 289
:: بازدید ماه : 288
:: بازدید سال : 780
:: بازدید کلی : 49277
نویسنده : محمد حسن تفرشی
جمعه 18 مهر 1393

سلام به همه 

به ویژه کسانی که خیلی دوستشون دارم مثل م -م > م-ک

الان که مینویسم عید غدیر مبارک باشه

اما انگار  حال من  حال عصر عملیات که بعضیا رفتن بعضیا زخمی شدن  و ما نشستیم نمیدونیم به خاطر عید غدیر شاد باشیم یا به خاطر احمد موحدی با مزه با چشمان نیمه بازش ناراحت . وقتی دل بین غم و شادی گیر میکنه جز خدا کاری از دست کسی بر نمیاد.

. خدا به سید خیر بده ، وقتی یاد گذشته می افتیم بدون زحمت وبلاگ پایگاه  باز میکنیم و به آرامشی می رسیم که لذت بخش .فقط یک گذشته ارزش باهاش زندگی کردن داره وگرنه اگر به عقب برگردیم یا در آینده سیر کنیم جز ضایع شدن عمر چیزی دستگیرمون نمیشه .  یا علی


:: موضوعات مرتبط: خاطره , ,
:: برچسب‌ها: م , م ,
:: بازدید از این مطلب : 435
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
دو شنبه 7 مهر 1393

سید مسعود قافله باشی:

نمی دونم یکی از این بیت المقدس ها بود یا یکی از این نصرها، شاید بیت المقدس 5، 6 یا نصر 7.

تو گردان مسلم با اصغر لاریجانی و احمد زاهدی (منوچهر) داشتیم می رفتیم منطقه عملیاتی. حول و حوش ساعتهای هشت و نیم، نُه صبح بود که به گردان استراحت دادن. جاده خاکی کوهستانی با پیچ و خم خودش، سمت شمالش رودخونه که به سد دربندیخان عراق متصل بود و سمت جنوبش هم کوه های کم ارتفاع سرسبز با زیبایی بهاری که دایم با انفجار بمب های فسفری و شیمیایی زیباتر می شد از نظر بصری، و زشت و نفرت انگیز می شد با شهادت اون فرشته های معصوم و آسمانی که نمی دونستیم از نیروهای کجان و روی دامنه کوه ها چه کار می کنن.

مسئولین تأکید می کردن کنار جاده استراحت کنیم و روی کوه ها نریم تا گرفتار عوارض شیمیایی نشیم .چون جریان هوا از سطح رودخونه به سمت کوه ها جاده رو پاک نگه داشته بود و گازهای شیمیایی رو به ارتفاعات هدایت می کرد. در اون شرایط منوچهر با قامت لاغرش درست سر تیز زاویه جاده دراز کشیده بود که بی مهابا یه لندکروز با اون لاستیک های محکم بیابونیش از سمت غرب اومد و از روی سینش رد شد، دیدیم که نفسش گرفت و رنگش کبود شد، سریع با قایق بردنش بهداری. من و اصغر گفتیم خوش به حالش عملیات نرفته شهید شد و  اصغرم مثل همیشه صحبت از مرغ خوردن و از این حرفها، تو فکر بودیم که جلوتر و بعد از یه ساعتی دیدیم آقا منوچهر سر حال و قبراق برگشت. خوشبختانه از نظر ما و متأسفانه از نظر خودش هیچ چیزیش نشده بود.

ادامه راه رو رفتیم که رفتیم و حالا موندیم که موندیم تا آخر و عاقبتمون چی بشه.



:: برچسب‌ها: منوچهر زاهدی،اصغر لاریجانی، ,
:: بازدید از این مطلب : 455
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
چهار شنبه 2 مهر 1393

مصطفی آزاده:

ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ ﺗﻮ ﺟﺒﻬﻪ، ﺗﻌﺎﻭﻥ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ .. ؟


ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺳﺎﮎ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﯾﻪ ﭘﻼﮎ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ .

ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺮﻥ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ، ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﭘﻼﮎ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺷﺨﺼﯿﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.

ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺶ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﮎ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯﻩ ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻫﯿﭻ ﭘﻼﮐﯽ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ﺗﺎ ﻭﺳﺎﯾﻠﺶ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﺪﻥ؟

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ .............

*****************************

ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ياد و خاطره شهداي بي ادعاي جنگ بخير

ﭼﺸﻢ پاک ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ‌ﺍﯼ ﺗﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎﯼ ﭘﺎﮐﺶ ﺍﻣﺎ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﺮ ﺩﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ‌ﺍﺵ

ﻋﮑﺲ ﺑﺎﺑﺎﯾﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻌﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ



خورشيدهای خاک نشين يادشان بخير..

پل های آسمان به زمين يادشان بخير...

دستهای روبه علقمه مانده روی خاک...

پاهای بوسه داده به مين يادشان بخير...

چندين هزار يوسف ازاينجا گذشته اند..

ما مانده ايم و آه همين يادشان بخير...

هفته دفاع مقدس را با یادآن دلاورمردان گرامی میداریم.

شادی روح شهدا، صلوات


:: برچسب‌ها: تعاون , شهید گمنام , هفته دفاع مقدس ,
:: بازدید از این مطلب : 1067
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سید محمد تقی موسوی
دو شنبه 10 مهر 1393

بچه های پایگاه که عکس شهید شیر محمد را مثل نگینی در میان گرفته اند.

نشسته از راست:احمد طاهری،اسماعیل تفرشی(بعد ها مرحوم شد،خدا رحمتش کند)،محمد رضا جنیدی،محمد حسن تفرشی،ایستاده از راست:محمد حسین استادآقا، خودم ، مجتبی جوادزاده(در کربلای 5 به شهادت رسید) ، محمد طاهری ،سید مسعود قافله باشی ، مصطفی آزاده


:: برچسب‌ها: شهید شیرمحمد+مسجد شیخ عبدالنبی ,
:: بازدید از این مطلب : 608
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
دل نوشته ها،شرح حال بچه های پایگاه ، خاطره ها و عکس ها و... نظرات و مطالب خود را در قسمت نظر ها یا به ایمیلmoosavi021@yahoo.com یا به شماره 09125522975 پیامک فرمایید.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)