سید مسعود قافله باشی:
در پدافندی مهران در یک بعدازظهر، مرحوم مهدی اشرف کاشانی به بچه ها گفت بیایید برویم که میخواهم سنگرهای عراقی ها را که به ما شلیک میکنند پیدا کنم. (هدفش این بود که با مشخص شدن مکان آن سنگرها، بعداً بتواند آنها را نابود کند. چون منطقه قبلاً دست عراقی ها بود و آنها گرای آنجا را داشتند در هنگام روز بچه ها نمی توانستند به صورت واضح و مستقیم منطقه مقابل را ببیند چون به محض اینکه کسی سرش را از لب سنگر بالا می برد سریعاً عراقی ها با غناثه او را مورد هدف قرار می دادند).
چند نفر هم از جمله شهید احمد موحدی، شهید مجتبی جوادزاده، جانباز عزیز مصطفی آزاده و چند نفر دیگر از بچه های دسته که نامشان یادم نیست همراهش شدند و از طریق کانالی به یکی از سنگرها که اشراف خوبی به منطقه داشت رسیدند. مرحوم مهدی به طرف عراقی ها شلیک کرد که با رگبار متقابل عراقی ها مجبور شدند برگردند. عراقی ها سریعاً شروع به شلیک خمباره 60 و 80 کردند که منجر به مجروح شدن شدید مصطفی آزاده و خود مهدی اشرف کاشانی شد.
یادم هست که تا چند روز موضوع شوخی همه، یکی تئوری جالب مهدی در انجام نفس برنامه و دیگر این بود که، چون خمپاره داخل کانال خورده بود و مهدی هیکل درشتی داشت با جذب ترکشها به غیر از مصطفی مانع از مجروح شدن دیگر دوستان شده بود.